تا نگردی آشنا، زین پرده رمزی نشنوی!*
تـَمَنَّیتُ مِن لَیلی عَنِ البُعد نظرة ً
لِیُطفی جَوًی بین الحشا و الأضالع ِ
آرزو کردم که فقط یک بار، از دور، به روی لیلا نظر کنم و چهرهاش را ببینم. تا آتشی که در درون و سینهام شعله میکشید را ـ شاید بتوانم ـ خاموش کنم.
فقالَت نِساءُ الحَیّ تطمَعُ أن تری
بِعَینَیکَ لیلی؟! مُت بِداءِ المَطامِع ِ!
ـ وقتی به محل قبیلهاش رسیدم، و از منزل لیلا پرسیدم، ـ زنان قبیلهاش ـ با عتاب ـ گفتند: آیا تو امید داری که با این دو چشم ـ هرزهات ـ لیلا را ببینی؟! در این دردِ طلب، ـ و آرزوی خام، ـ بمیر! ـ یا: ای کاش قبل از این خواستن، مرده بودی! ـ
و کیفَ تری لَیلی بِعَینٍ تَرَی بِها
سواها، و ما طَهَّرتَها بِالمَدامِع ِ
تو چطور میخواهی او را با چشمی ببینی که غیر لیلا را با آن دیدهای؟! و علاوهی بر آن، چشمان ناپاکت را هم با اشک تطهیر نکردهای!
و تَلتَذُّ مِنها بالحَدیث و قــَد جَرَی
حدیثُ سِواها فی خُروق ِ المَسامِع ِ**
تو چطور میخواهی از همصحبتی و شبنشینی و گفتوگوی با لیلا لذت ببری، در حالی که سخن غیر لیلا به گوش تو خورده است؟! و صوت غیر او، در مجاری گوش ِ تو هنوز جریان دارد!
۲. این ابیات رو خیلی دوست دارم. خیلی. و این روزها، بیشتر حس میکنم که اون مجنون، منم.
صبح ۲شنبه
۱۴رمضان المبارکـ
۱۴۳۲
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش/حافظ.
** به خلاف اشعار "لیلی و مجنون" فارسی، که سرودهی جامیه، این اشعار، زبان حال نیست. بلکه سرودهی خودِ "قیس بن مُلَوِّح عامری" (مشهور به مجنون) هست. دیوان مجنون لیلای عامریّة، صفحه 109.
اصلاح: لیلی و مجنون فارسی، سروده نظامی هست، نه جامی.