این پست طولانیه و چه بسا تکراری، اما توصیه میکنم با دقت و حوصله بخونید که خیلی شیرین و مفید و کاربردیه.
لغات و معنای مبهم هر بیت رو زیرش کمرنگ نوشتم که دسترسی آسونتر باشه.
این پست طولانیه و چه بسا تکراری، اما توصیه میکنم با دقت و حوصله بخونید که خیلی شیرین و مفید و کاربردیه.
لغات و معنای مبهم هر بیت رو زیرش کمرنگ نوشتم که دسترسی آسونتر باشه.
یک.
"...مرحوم [آیت اللـه حاج سید علی] قاضی [رضوان اللـه علیه] در وقت نیاز به غسل در منزل غسل مینمود، و در اوقاتی که هوا سرد بود، در اُتاقِ درْ بسته، لُنگی را بر روی زمین اتاق و یا به روی حصیرِ آن پهن میکرد و بر روی آن میایستاد و پس از رفعِ عین نجاست از بدن، فقط با چندین مُشت آب که بر روی سر و صورت و بدن خود میریخت و آن را به همه جای بدن سرایت میداد، غسل میکرد، و فقط مقداری از لُنگِ گسترده، تَر میشد و سپس آن را جمع مینمود"! *
دو.
قال رسول اللـه صلی اللـه علیه و آله و سلّم:
الْوُضُوءُ بِمُدٍّ
برای وضو گرفتن، یک مُد، (حدود سه چهارمِ لیتر)
وَ الْغُسْلُ بِصَاعٍ
و برای غسل کردن، یک صاع (تقریبا سه لیتر) کفایت میکند.
وَ سَیَأْتِی أَقْوَامٌ بَعْدِی یَسْتَقِلُّونَ ذَلِکَ
و به زودی پس از من مردمانی خواهند آمد که این مقدار [آب] را [برای طهارت] کم میدانند!
فَأُولَئِکَ عَلَى خِلَافِ سُنَّتِی
آنها بر خلاف سنت من هستند؛
وَ الثَّابِتُ عَلَى سُنَّتِی مَعِی فِی حَظِیرَةِ الْقُدْس.**
و [پایدار] و ثابتقدمِ بر [روش و] سیرهی من،
همراه من در مقامات بهشت خواهد بود.
سه. سه سال پیش که آخر ماه صفر مشرف شده بودم مشهد الرضا علیه السلام، وقتی به محل اسکان رسیدیم، نیت کردم کمی بخوابم و بعد از غسل زیارت به حرم مشرّف بشم. همین که خوابیدم، در عالم رؤیا حضرت استاد رو دیدم. فرمودند: "شما برای غسل، خیلی بیش از حد آب میریزید!"
نکتهی جالب این تذکر این بود که:
اولا: من توی اون روزها اصلا و به هیچوجه به مصرف آب خودم توجه نداشتم.
دوما: دقت کردم و دیدم حق با ایشون هست و من زیادتر از حدّ نیاز استحمام، آب مصرف میکنم؛ با اینکه در عرف مردم، آدمِ پر مصرف و مُسرفی محسوب نمیشم. یعنی اون چیزی که اولیای دین توقع دارند ما بهش برسیم، با اون چیزی که در جامعهی امروز عرف شده، خیلی تفاوت داره.
دین به ما میگه همین مقدار مذکور برای غسل، کفایت میکنه، و زاید بر اون چیزی جز وسواس و اسراف نیست.
شب سه شنبه
هفدهم رجب
1434
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* مطلع انوار، ج2، ص61.
** من لا یحضره الفقیه، ج1، ص35؛ وسائل الشیعة، ج1، ص483.
یک. جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَوْصِنِی.
مردی نزد پیغمبر اکرم صلی اللـه علیه و آله و سلّم آمد و گفت: یا رسول اللـه! مرا نصیحتی کن.
فَقَالَ: احْفَظْ لِسَانَکَ.
حضرت فرمودند: زبانت را حفظ کن!
قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَوْصِنِی.
مرد گفت: یا رسول اللـه! مرا پند (دیگری) ده.
قَالَ: احْفَظْ لِسَانَکَ.
حضرت تکرار کردند: زبانت را حفظ کن!
قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَوْصِنِی.
او گفت: یا رسول اللـه! مرا وصیتی کن!
قَالَ: احْفَظْ لِسَانَکَ!!!؛ وَیْحَکَ! وَ هَلْ یَکُبُّ النَّاسَ عَلى مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم؟!
حضرت فرمودند: زبانت را حفظ کن!
وای بر تو! آیا (خیال کردهای) مردم جز به خاطر گناه زبانشان، با صورت در آتش میافتند؟!
دو. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: «قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ: یَا بُنَیَّ، إِنْ کُنْتَ زَعَمْتَ أَنَّ الْکَلَامَ مِنْ فِضَّةٍ، فَإِنَّ السُّکُوتَ مِنْ ذَهَب».*
امام صادق علیه السلام فرمودند: لقمان حکیم به فرزندش گفت: پسرکم! اگر گمان کردهای سخن (خوب) از جنس نقره است، پس بدان که سکوت (حکیمانه) مثل طلا (کمیاب و پر ارزش) میماند!
سه. آیت اللـه شیخ محمد کوهستانی ـ رحمة اللـه علیه ـ میفرمودند: حرفهای بیهوده و لغو، تأثیر زیادی در روح دارد و روح را میمیراند. من تأثیر حرفهای بیهوده را کمتر از غذای حرام نمیدانم!
چهار. مرحوم آیت اللـه سید محمد حسین حسینی همدانی، (صاحب تفسیر انوار درخشان) میفرمودند: یک بار تصادفا به نکتهای برخوردم و بسیار نظرم را جلب کرد و آن اینکه: داخل دهان مرحوم قاضی کبود رنگ بود. از استاد پرسیدم: علت چیست؟
ایشان مدتها پاسخ را نداد و حتی بعدها که خیلی اصرار کردم باز هم چیزی نفرمود، تا اینکه یک روز در جلسهی خصوصی مطلب را فاش کردند که: آقا سید محمد! برای طی مسیر طولانی سیر وسلوک، سختیهای فراوانی را باید تحمل کرد و از مطالب زیادی نیز باید گذشت.
آقا سید محمد! من در آغاز این راه در دوران جوانی برای اینکه جلوی افسار گسیختگی زبانم را بگیرم و توانایی بازداری آن را داشته باشم، بیست و شش سال ریگ در دهان گذارده بودم که از صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم! اینها اثرات آن دوران است!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* کافی، ج3: باب الصمت و حفظ اللسان.
ـ شاعر تیتر: نمی دانم.
ـ در پندنامه شیخ فرید الدین عطار نیشابوری، در بیان فواید خاموشی آمده است که:
گر خبر داری زحیّ لایموت
بر دهان خود بنه مُهر سکوت
هر که را گفتار بسیارش بود
دل درون سینه بیمارش بود
عاقلان را پیشه خاموشی بوَد
پیشهٔ جاهل فراموشی بوَد.
نکتهی لطیفی که در مصرع آخر مورد اشاره قرار میگیره اینه که: پر حرفی، باعث تشویش درون، و در نتیجه، کم شدن حافظه است.
رُوِیَ عَن أبیمحمدٍ الحسنِ العسکری علیه السلام:
از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده که حضرت فرمودند:
مَنْ أَنِسَ بِاللَّهِ اسْتَوْحَشَ مِنَ النَّاسِ
هرکس با خدا انس گرفته باشد و پروردگارش دلش را ببَرَد،
از ارتباط با مردم به وحشت میافتد و دیگر با آنها حال نمیکند!
و عَلامةُ الأنسِ بالله الوحشةُ مِنَ النّاسِ. *
و به طور کلی نشانه ی ارتباط قوی و سیم وصل (!) و انس با خدا،
وحشت از مردم و بیمیلی از ارتباط غیر ضروری با آنان است.
پنـــج شنـبـه
3 / 4 / 1434
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* به نقل از عدة الدّاعی ابن فهد حلّی، ص208.
به نقل از آیت اللـه سید علی قاضی شنیدهام که فرمودهاند: بعد از اهلبیت عصمت، سه نفر به کمال رسیدند: سید بحر العلوم، سید بن طاووس و ابن فهد حلی! رضوان اللـه علیهم أجمعین.
کتاب عدة الداعی ابن فهد خیلی نفیسه.
نقل میکنند یه عده یهودی اومدند پیش ابن فهد حلی. گفتند: شنیدیم شما میگید علمای امت پیغمبر ما، بر انبیاء بنیاسرائیل فضیلت دارند!
ابن فهد که ظاهرا توی باغش در حال بیل زدن بوده، میفرماد: بله! همینطوره!
اونا میگن: میتونی ثابت کنی؟
ابن فهد: بله! به شرطی که اگر ثابت کردم، مسلمان بشید.
اونها هم قبول میکنند.
ابن فهد همون لحظه بیل رو میندازه و بیل تبدیل به اژدها میشه!
علمای یهودی که توقع دیدن چنین صحنهای رو نداشتهن، تا چشمشون به اون اژدهای عجیب و غریب و بزرگ میافته، وحشت میکنن و پا به فرار میذارن.
ابن فهد پشت سرشون داد میزنه: آهااااااای! کجا فرار میکنید؟! با این کار، تازه ثابت شد من و موسی در یک رتبهایم! صبر کنید! بیایید تا فضیلتم رو ثابت کنم! وقتی عصای حضرت موسی اژدها شد، خودِ او هم ترسید (به تصریح قرآن (طه/67): فَأَوْجَسَ فی نَفْسِهِ خیفَة) ولی الآن من نترسیدم!!
تیتر از جودی خراسانی:
از دو جهان دل بُرید آن که به جانان رسید
با همه بیگانه شد هرکه به او آشناست.
مشکل از آنجایی شروع شد که چند شب پشت سر هم:
حجره ـ حدود ساعت 11شب
حسین، کلافه سر از کتابش برمیدارد و مثل همیشه مینالد: فلانی! دیگه جون ندارم! پاشم کپه مرگمو بذارم.
"ما را چه کار با دنیا؟! ما را چه کار با اسم دنیا؟! این دنیا ما را گول زد و فریفت و ما را به پستی و ذلّت گرایید! مقام ما را پایین آورد و پست کرد. دنیا مال ما نیست! دنیا را ول کنید و بسپارید به دست آنها که دنبال آن هستند و به کسانی که اهل دنیا هستند بدهید.
به به! خوشا به حال کسانی و آن مردانی که بدنهای آنها در این عالم خاک است و قلوب آنها در عالم لاهوت است و (در) عالم عزّ و جلال پروردگار است!
این افراد هستند که از جهت عدد اقلّ هستند و خیلی عددشان کم است، اما قوّتشان و جانشان و روحشان خیلی زیاد است؛ از جهت عددشان کم، ولی از جهت مددیّت و اصالت، اکثریت عالم هستند..."
ـ فرموده های استاد بزرگ اخلاق و عرفان: مرحوم آیت اللـه حاج سید علی قاضی طباطبایی رضوان اللـه علیه ـ
شب سه شنبه
۶/۸/۱۴۳۳
مشهد الرضا علیه السلام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم.../دیوان شمس تبریزی.
جسارته خدمت بزرگانی که این مطلب رو میخونند. برای کسانی که آشنا به اصطلاحات عرفان نظری نیستند عرض میکنم که "ناسوت"، در تقسیم بندی عوالم توسط بسیاری از حکماء مسلمان، همان عالم دنیاست، و لاهوت، نام بالاترین عالم، که آنجا فقط ذات حضرت حق است و بس...
1. شنیدهم برجستهترین مربی اخلاق و عرفان قرن اخیر: آیت اللـه سید علی آقای قاضی طباطبائی رضوان اللـه علیه، وقتی ماه رجب المرجب از راه میرسید، از شدت شعف و خوشحالی به طَرَب میاومدند.
2. شنیدهم ماه رجب، ماه سالکان راه خدا و دوستان خاص خداست؛ به خلاف ماه مبارک رمضان، که مهمونی خداوند عمومی میشه.
3. شنیدهم از استاد که: "وقتی ماه رجب میخواد بیاد، قشنگ معلومه، و انسان میفهمه که حال و هوا و فضا، کاملا داره عوض میشه...."
4. شنیدهم که بزرگان از اهل معرفت، مدتها قبل از ماه رجب خودشون رو برای این ضیافت خاصّ الهی آماده میکردند.
5. خب! یه سفرهی رنگین، پر از غذاهای "تا نخوری ندانی" در قصر پادشاه پهن شده، و یک عدهی خاصی هم دعوت شدهند. حالا من و تو که شأن و مقام این رو نداشتیم که دعوتمون کنند، و داریم از گرسنگی تلف میشیم، باید چه کنیم؟
چه قدر خوبه تو این ایام و لیالی مقدس، اگه نمیتونیم عوض بشیم، لااقل ادای خوبها رو در بیاریم. برنامهی زندگیمون، یه کمی شبیه آسمونیها بشه. تفکر و دغدغههامون یه کمی رنگ و بوی خدا بگیره؛ رنگ خدا! صبغة اللـه! وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة؛ چه رنگی بهتر از رنگ خدا؟!
6. جزو "اهل رجب" شدن، سعادت میخواد. اصلا گاهی همرنگ بعضی جماعتها شدن حتی، خیلی توفیق میطلبه.
شنیدهم مرحوم علامهی طباطبائی رضوان اللـه علیه یک بار که قصد پا بوسی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام کردند، اطرافیانشون گفتند: آقا الآن مشهد شلوغه!
ایشون در جواب لطیفی فرمودند: ما هم قاطی شلوغیها!
پنج شنبه
دوم رجب المرجب
۱۴۳۳
ــــــــــــــــــــــــــــــ
* طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد.