یه آقا

یه آقا

تـــَمَنـَّیتُ مِن لَیلی عَن ِ البُعدِ نَظرَة ً...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

هرکه دل آرام دید، از دلش آرام رفت...*

شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۸۹، ۰۹:۴۰ ب.ظ

           ۱. هرچی خودم شکسته‌تر می‌شم، محبتت، تو دلم بیش‌تر قد می‌کشه. هرچی «من» اَلکَن، محبتت فصیح! هرچی من پیرتر، عشقت جوون‌... .
           آقا! نهال عشق شما، روز به روز به دلم تنومندتر می‌شه. روی میز تحریر حجره، یه عکس از ضریح شما و مدفن اصحابتون گذاشتم. هر وقت می‌خوام شروع کنم به مطالعه، نگاه می‌کنم. همیشه زمزمه می‌کنم: بأبی أنت و أمّی یا أباعبداللـه.
           ان‌شاء اللـه طوری فدا‌تون بشم که نه اسمی ازم بمونه و نه رسمی. تا فقط شما باشید و آقایی کنید؛ حالا اگه سر ما به نیزه‌ هم رفت، رفت...  اگه بدنمون تکه تکه شد، شد... اگه تنمون آتیش گرفت و خاکسترمون رو باد برد، برد... آقا سرت سلامت!
          ۲. دلم ریشْ ریش ِکربلاست!

شب شنبه
۶ذی الحجّة
۱۴۳۱

ـــــــــــــــــــــــــــــــ
*چشم ندارد خلاص، هرکه در این دام رفت/سعدی.

۸۹/۰۸/۲۲